ای مهربان وقتی که خورشید به پیشواز شب میرود و کوچه از صدای پای آخرین عابر تهی میشود،با کوله باری از غم ودرد میروم و تورا با تمام خاطرات دیرین در میان کوچه های ساکت شهر تنها میگذارم.
گریه نکن ای باعث شکوفایی من، باید بروم تا با غم غریبی خویش غم غربت را از جدار های دل عاشقم بزدایم اما بدان که نبض خاطرم هر لحظه به یاد تو میزند

![]()
![]()
![]()
نیامدی و نگاهم هنوز بر راه است
فقط خدا از دل کوچ کرده ام آگاه است
دلم به سوگ تو ای عشق ای صداقت محظ
هنوز خسته ولی بی آشیان و گمراه هاست
از آسمان دلم سکوت می بارد
و سقف نازک تنهایی ام چه کوتاه است
همیشه هم نفشم هستی ای عزیز اما
برای رسیدن به تو هزاران شب راه است
ز داغ کوچ تو ای عشق ای همه خوبی
دلم همواره پر از گریه ی صحرگاه است
![]()
![]()
![]()
+ نوشته شده در بیست و نهم تیر ۱۳۹۰ ساعت ۳:۹ ب.ظ توسط رضاونفس
|