دلم گرفته
دلم گرفته از آدمایی که میگن دوستت دارم
ولی معنیشو نمیدونن،
از آدمایی که میخوان مال اوناباشی
اما خودشون مال اونا نیستن
ازاونایی که....
زیر بارون برات میمیرن
اما وقتی آفتاب میشه
همه چی یادشون میره....
دلم گرفته از آدمایی که میگن دوستت دارم
ولی معنیشو نمیدونن،
از آدمایی که میخوان مال اوناباشی
اما خودشون مال اونا نیستن
ازاونایی که....
زیر بارون برات میمیرن
اما وقتی آفتاب میشه
همه چی یادشون میره....
ازهمه کس گسسته ام تاکه شوم خراب تو
بی توگمان نمی کنم سربکنم در این جهان
عمردوباره می دهد جان مرا شراب تو
درتوشبی فنا شوم با تو دمی رها شوم
شایدازعشق من کمی داده شوم حساب تو
گر توشوی ستاره ام را هم گم نمی کنم
من همه محو می شوم باگذر شهاب تو
دردوبی جان خریده ام زجز بسی کشیده ام
تا که نبینم ای گلم گریه واضطراب تو
می گذری ز پیش من مثل غریبه ها چرا
با من خسته دل بگو بهر چی شتاب تو
ای انکه در غیابت اشکم چو سیل جاری
بی یاد تونشستن آردجنون وخواری
ای طالب حضورم گمگشته در غروم
دریاب دردعاشق هنگام بیقراری
با یادتونشستم جز عهدتو کسستم
باهرکه بسته بودم پیمان وعهدیاری
دردت به جان خریدم حسرت به دل کشیدم
خواهم به تورسیدن با صبروپایداری
باسختی ومصیبت ازفصل غم گذشتم
دیدم وجود سبزت در برگ وشاخساری
هرلحظه ودقیقه هستم درانتظارت
ای ماه پشت ابرم بازآ چو نوبهاری
چکه چکه های تنهایی
قطره قطره های دلتنگی
سطرسطرهای بیقراری
صفحه صفحه های سکوت
نه ندایی،نه نغمه و آوایی
تنها،چکه چکه های تنهایی
قطره قطره های دلتنگی
یاس معصومانه گل که باید باور کندبهارش را بادباخودبرد
صفحه صفحه های سکوت
عاشقی آشفته در صحرای عشق
کلبه ای دارد پرازغمهای عشق
چشمه های گرم و پرآب دلم
تشنه ترازساحل دریای عشق
شب در آب حوض می بینم ترا
باشد آن لحظه مرا دنیای عشق
کی فشارد ابر باران خویش را
اندک اندک ترکند صحرای عشق
بعد از آن مدت که دل خسته شده
می نگارد نقش خود سیمای عشق
مرده هستم همچو شمعی روزها
زنده گردم من فقط شبهای عشق
شد در این محنت سرا بدنام عشق
آنکه هر دم بود در جویای عشق